خودت باش

کسی هم خوشش نیومد ...

نیومد...

که نیومد

اینجا مجسمه سازی نیست...!

 

 

دست نوشته:

دوستان سلام

سال 92 هم داره نفسهای اخرش رو میکشه..امیدوارم با دلی خوش به استقبال سال جدید برید

اگه کسی ناراحت شده

اگه اینجا ناخواسته کسی بهش برخورده شرمنده

به بزرگی خودتون ببخشید

برای سال جدید چند تا خواسته داشتم که مهم ترینشون اینه که لحظه تحویل سال *دعا برای فرج اقامون* یادتون نره

دعا برای سلامتی همه پدرو نمادرها و بعدش هم شفای مریضها یادتون نره

انشاالله اگه لیاقت داشته باشم عید رو امسال هم در جوار امام رئوف ,حضرا رضا(ع) هستم

سال خوبی داشته باشید

 

 

اخرین حرف:

سفره هفت سین حاجت نمیدهد...فاطمه(س) را دریابید

 

 

 

تشکر از:

بهار که میگه بهم سرمیزنه اما ازش اثری تو وبلاگ نیست

سهند کله پوک که بهم سرمیزنه!

ابجی ملیکای عزیز که گاهی با حرفاش مارو میخندونه و گاهی هم دوس دارم بزنم به 86 قسمت مساوی تقسیمش کنم!!!

دادا سجاد  http://www.sajjad74.loxblog.com  (که با نظرات و سرزدناش من رو شرمنده کرده)

دادا سعید  http://www.saeid1371_radasa.loxblog.com (که از ایشون هم ممنونم که بهم سرمیزنه)

خواهرم مریم  http://hejab2.loxblog.com ( که ایشون هم خیلی به من لطف داره)

 بانو شهر زاد http://www.shahrzad1999.loxblog.com (که انشاالله زیارتش قبول باشه خیلی با جنبه هستش دمش گرم)

یک نفر دیگه هم هست که خودش میدونه کی هستش اما دوست نداره اسمش داخل وبلاگ بیاد

از ایشون هم ممنونم

 

و

از سایر دوستان که با حضور گرمشون باعث دلگرمی هستن

سال خوبی داشته باشید



تاريخ : چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:, | 22:51 | نويسنده : آتریسا |

 تو دهه ۶۰ ملت دوس داشتن یه پیکان داشته باشن!
تو دهه ۷۰ ملت دوس داشتن پراید داشته باشن!
تو دهه ۸۰ ملت دوس داشتن یه ماشین لوکس (پژو، پارس، زانتیا، مزدا۳، پرادو، لکسوس، لامبورگینی، پورشه) داشته باشن!
تو دهه ۹۰ ملت دوس دارن پراید داشته باشن!

 

به نظرم جالب بود!!!

همه دوس دارن مثه دهه 70 ماشین داشته باشن!!!



تاريخ : سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:, | 13:17 | نويسنده : آتریسا |

 رسیده عید و دلها شاد و خرم

همه در فکر دیدارند با هم

همه آماده اند سفره بچینند

به فکر سفره های هفت سینند

منم در سفره دارم هفت سین را

ولی توام شده با داغ زهرا

بود سین نخستین سیلی کین

به روی مادرم با دست سنگین

ببین بر سفره سین دومم را

که سویی نیست در چشمان زهرا

بگویم سین سوم تا بسوزی

که مادر سوخت بین کینه توزی

ازین ماتم دل حیدر غمین است

که سین چهارمم سقط جنین است

به روی سفره سین پنجم این است

سر سجاده اش زینب حزین است

شده سفره پر از اشک شبانه

ششمین سین مانده سوت و کور خانه

چه گویمای عزیز از سین آخر

بود آن سینه مجروح مادر ...

 

 

...اجرک الله یا صاحب الزمان(عج)...



تاريخ : دو شنبه 26 اسفند 1392برچسب:, | 12:17 | نويسنده : آتریسا |

  

شاید “تکراری” باشم

اما شک نکن تکرار نمی شم!




تاريخ : یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, | 21:36 | نويسنده : آتریسا |

 ای مردم ای مردم

علی(ع) از دنیاتون سیره...

ای مردم ای مردم

علی(ع) بی زهرا(س) میمیره...

پ.ن:

ببخشید دیر شد...



تاريخ : یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:, | 21:15 | نويسنده : آتریسا |

 ﻣﻦ ﻭ ﯾﮏ بهار ﻭ ﯾﮏ فروردین ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﭘﺮ ﭘﯿﭻ ﻭ ﺧﻢ و خیس از باران ﻫﺎﯼ بهارﯼ،

ﮐﻤﯽ ﻣﻪ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺑﻮﯼ ﺁﺗﺶ..


ﭼﻪ ﻟﺬﺗﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺑﻮﺩﯼ...


افسوس...



تاريخ : پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, | 23:14 | نويسنده : آتریسا |

 

 

 سلام

 

خب بهتره یک کار متفاوت بکنیم

 

برید به این ادرس و برای ازادی 5 سرباز هم وطنمون امضا بدید

 

انشاالله که ازاد بشن

 

و لطف کنید این پست رو کپی کنید

 

تا 26 اسفند تمدید شده برای رای دادن

 

و لطفا خودتونو جای خانواده این سربازها بگذارید

 

به امید ازادی این 5 دلاور

 

http://www.petitions24.com/free_iranian_soldiers



تاريخ : پنج شنبه 22 اسفند 1392برچسب:, | 20:11 | نويسنده : آتریسا |

 دوری و دوستی, چه واژه ی مسخره ای..:
اینکه من هنوز تو را دوست داشته باشم
و تو
خیلی وقت است من را فراموش کرده ای..!!



تاريخ : چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:, | 19:47 | نويسنده : آتریسا |

نمیدانم هم اکنون در کجا مشغول لبخندی!!
فقط یک آرزو دارم:
که در دنیای شیرینت,
میان قلب تو با غم نباشد هیچ پیوندی...

 

شخص خاص مخاطب 4 شماره اخر موبایلمو بزن و وارد شو و متن رو بخون

روز خوبی داشته باشی

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.


ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:, | 17:35 | نويسنده : آتریسا |

روانی روانیتم زود باش بگو که من کیتم

تو همه ی زندگیمی زود باش بگو زندگیتم

روانی روانیتم ، روانی روانیتم ، روانی روانیتم

عاشق دیونه بازیتم عاشق چشمای رنگیتم

روانی روانیتم ، روانی روانیتم ، روانی روانیتم

♫♫♫♫♫♫

♫♫♫♫♫♫

من دیونه نبودم تو دیونم کردی

یه روزی باهام خوبی یه روز باهام سردی

تا کی هی می خوای دوباره برگردی

من دیونه نبودم تو دیونم کردی

خدا ما دوتا رو واسه هم دیگه ساخته

که توئه دیونه رو به جون من انداخته

همه میگم من و تو دیونه ایم عشقم

هیشکی این دیونه ها رو هنوز نشناخته

روانی روانیتم زود باش بگو که.من کیتم

تو همه ی زندگیمی زود باش بگو زندگیتم

روانی روانیتم ، روانی روانیتم ، روانی روانیتم

عاشق دیونه بازیتم عاشق چشمای رنگیتم

روانی روانیتم ، روانی روانیتم ، روانی روانیتم

♫♫♫♫♫♫

♫♫♫♫♫♫

من دیونه نبودم تو دیونم کردی

یه روزی باهام خوبی یه روز باهام سردی

تا کی هی می خوای دوباره برگردی

من دیونه نبودم تو دیونم کردی

خدا ما دوتا رو واسه هم دیگه ساخته

که توئه دیونه رو به جون من انداخته

همه میگم من و تو دیونه ایم عشقم

هیشکی این دیونه ها رو هنوز نشناخته

روانی روانیتم عاشق دیونه بازیتم عاشق چشمای رنگیتم

روانی روانیتم ، روانی روانیتم ، روانی روانیتم

 

 



تاريخ : یک شنبه 18 اسفند 1392برچسب:, | 20:58 | نويسنده : آتریسا |

 




شب میلاد دختر زهراست 
هر کجا بنگری شعف برپاست 
خانه مصطفی شده گلشن 
دیده مرتضی شده روشن 
مونس و یار مجتبی آمد 
حامی شاه کربلا آمد 
میلاد نور مبارک 



روز پرستار هم مبارک باشه واسه همه:

حضورت اشارتی ست  زینب گونه،‌

شاید دردمندی به دستان تو دخیل بسته باشد

روزتان مبارک، دستانتان شفا بخش



تاريخ : پنج شنبه 15 اسفند 1392برچسب:, | 19:22 | نويسنده : آتریسا |

 به یارو میگندرو ببند هوای بیرون سرده
میگه :مثلا اگه درو ببندم هوای بیرون گرم میشه!!!

یه زمانى برو بیایى داشتن پسرا, دخترا جلوشون لنگ مینداختن ولى دوره عوض شده دخترا واسه پسرا بند میندازن.....

دم استخر ویلامون نشسته بودم
که یهو خدمتکارمون لیوان آب پرتقالمو آورد جلوم
ترسیدم یهو آیپدم افتاد توو استخر
کانتکت هاشو توو آیفون ۵ اس ام ندارم
فهمیدین ما چقدر پولداریم یا باید ولو شم روو بنز بابام عکس بذارم؟؟
...

به مامانم میگم اگه بگم گشنمه چی میگی؟؟

مامانم :حوصله کامنت گذاشتن ندارم لایک میکنم

دوستان عزیز :
لطفا یه جوری از فیس بوکتون استفاده کنید که اگه یهویی زد و ازدواج کردید مجبور نشید اکانتتون رو بسوزونید خاکسترشم بریزید توی اقیانوس اطلس.
با تشکر

دکتر :سلام می خواستم بگم دوتا خبر بد واستون دارم اول بدرو بگم یا بدتررو؟
مریض :اول بدرو بگو.
دکتر :جواب آزمایشتون اومده شما ۲۴ ساعت دیگه میمیرید.
مریض :خوب بدتره چیه؟
دکتر :من یادم رفت دیروز زنگ بزنم.

 


تاريخ : پنج شنبه 15 اسفند 1392برچسب:, | 18:54 | نويسنده : آتریسا |

 بهت پیله کردم نمی مونی پیشم

نه میمیرم اینجا نه پروانه میشم

از عشق زیادی تورو خسته کردم

 

تو دورم زدی خواستی دورت نگردم

بازم شوری اشک و لبهای سردم

من این بازی و صد دفعه دوره کردم

نه راهی نداره گمونم قراره،یکی دیگه دستامو تنها بذاره

دیگه توی دنیا به چی اعتباره

کسی که براش مردی دوست نداره

منو بغض و بارون سکوت خیابون

دوباره شکستم چه ساده چه آسون

به پاتم بسوزم تو شمعم نمیشی

تو حوای دنیای آدم نمیشی

غرورت گلومو به هق هق کشیده

آدم که قسم خوردشو دق نمی ده

♫♫♫

منوتو یه عمره دوتا خط صافیم

شده عادت ما که رویا ببافیم

بشینیمو عشق و به بازی بگیریم

واسه زندگی کردنامون بمیریم

چه سخته تو تنهایی شرمنده میشی

ماها قهرمانیم و بازنده میشیم

مثه اعصر پاییزی رنگ و رومون

واسه خیلیا خاطرست آرزومون

 

اهنگش داخل وبلاگ دادا سعید هست

http://www.saeid1371_radasa.loxblog.com



تاريخ : چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:, | 21:27 | نويسنده : آتریسا |

 ببین غمگین،
ببین دلتنگ دیدارم...
ببین
خوابم نمی آید،
بیدارم...
نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو:
تورا بیش از همه کس دوست میدارم



تاريخ : چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:, | 20:20 | نويسنده : آتریسا |

بخوان ما را

منم پروردگارت
خالقت از ذره اي ناچيز
صدايم كن مرا، آموزگار قادر خود را
قلم را ، علم را،  من هديه ات كردم 
بخوان ما را

منم معشوق زيبايت 
منم نزديك تر از تو به تو 
اينك صدايم كن
رها كن غير مارا ، سوي ما بازا
منم پروردگار پاك بي همتا 
منم زيبا ، كه زيبا بنده ام را دوست مي دارم
تو بگشا گوش دل ، پروردگارت با تو مي گويد
تو را در بيكران دنياي تنهايان 
رهايت من نخواهم كرد
بساط روزي خود را به من بسپار 
رها كن غصه ي يك لقمه نان و آب فردا را
تو راه بندگي طي كن
عزيزا ، من خدايي خوب مي دانم
تو دعوت كن مرا بر خود
به اشكي ، يا خدايي ،  ميهمانم كن
كه من چشمان اشك آلوده ات را دوست مي دارم
طلب كن خالق خود را

بجو ما را
تو خواهي يافت
كه عاشق مي شوي بر ما
و عاشق مي شوم بر تو
كه وصل عاشق و معشوق هم
آهسته مي گويم خدايي عالمي دارد
قسم بر عاشقان پاك با ايمان
قسم بر اسب هاي خسته در ميدان
تو را در بهترين اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن
تكيه كن بر من
قسم بر روز ، هنگامي كه عالم را بگيرد نور
قسم بر اختران روشن  ، اما دور
رهايت من نخواهم كرد
بخوان ما را 
كه مي گويد كه تو خواندن نمي داني؟
تو بگشا لب 
تو غير از ما خداي ديگري داري؟
رها كن غير مارا
آشتي كن با خداي خود
تو غير از ما چه مي جويي؟
تو با هركس به جز با ما چه مي گويي؟
وتو بي من چه داري ؟ هيچ ! 
بگو با ما چه كم داري عزيزم؟ هيچ !!
هزاران كهكشان و كوه و دريا را
و خورشيد و جهان و نور و هستي را 
براي جلوه ي خود آفريدم من 
ولي وقتي تو را من آفريدم
بر خودم احسنت مي گفتم
تويي زيبا تر از خورشيد زيبايم
تويي والا ترين مهمان دنيايم
كه دنيا بي تو ، چيزي چون تو را كم داشت
تو اي محبوب تر مهمان دنيايم
نمي خواني چرا ما را؟؟
مگر آيا كسي هم با خدايش قهر مي گردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشكستي
ببينم ،  من تورا از درگهم راندم؟
اگر در روزگار سختي ات خواندي مرا
اما به روز شاديت يك لحظه هم يادم نمي كردي
به رويت بنده ي من هيچ آوردم؟
كه مي ترساندت از من؟
رها كن آن خداي دور
آن نامهربان معبود 
آن مخلوق  خود را
اين منم ، پروردگار مهربانت ، خالقت
اينك صدايم كن مرا ، با  قطره ي اشكي
به پيش آور دو دست خالي خود را
با زبان بسته ات كاري ندارم 
ليك غوغاي دل بشكسته ات را من شنيدم
غريب اين زمين خاكيم !
آیا عزيزم ، حاجتي داري؟
تو اي از ما
كنون برگشته اي اما
كلام آشتي را تو نمي داني ؟
ببينم چشمهاي خيست آيا گفته اي دارند؟
بخوان ما را
بگردان قبله ات را سوي ما
اينك وضويي كن 
خجالت مي كشي از من؟
بگو , جز من كس ديگر نمي فهمد
به نجوايي صدايم كن
بدان آغوش من باز است
براي درك آغوشم 
شروع كن

يك قدم با تو
تمام گام هاي مانده اش با من

 



تاريخ : دو شنبه 12 اسفند 1392برچسب:, | 19:41 | نويسنده : آتریسا |

 ....داشت بارون میبارید.... دستمو گرفت گفت: قطره های بارون رو جمع کن........

من بدون هیچ حرفی قطره های بارون رو جمع میکردم....

صدای بارون داشت گوشمو نوازش میداد که صدای شیرینش توجه منو به سمت اون جلب کرد....

گفت بسه .. بیا اینجا......

با سرعت رفتم کنارش...

سرشو گذاشت رو شونه هام گفت..

من به اندازه این قطره هایی که جمع کردی دوستت دارم....

با لبخند گونه هاشو بوسیدم.....

دستشو محکم تو دستم گرفتم...

گفتم :من تو رو به اندازه قطره هایی که نتونستم جمع کنم دوست دارم...........................



تاريخ : جمعه 9 اسفند 1392برچسب:, | 12:55 | نويسنده : آتریسا |

 چندتا از وسایل جراحی رو بهمون نشون دادن گفتم این وسایل قد یک جنسیس قیمت دارن!
من و دوستم باهم تصمیم گرفتیم وقتی کسی حواسش نیست بریم دور دور!!!

داشتم داخل اتاق عمل یک کاری انجام میدادم دکتر ازم تعریف کرد و گفت عجب زوری داری

رفتم بند گان جراحیش رو ببندم و قسمت اضافشو جدا کنم چنان دستم خورد تو پهلوش که بنده خدا دیگه باهام کاری نداشت!

حالا فقط لازم بشه واسه دعوا منو باخودش میبره!!!

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم
وقتی داخل یک فیلم یک صحنه نشون میداد که داخلش آینه بود, من میپریدم جلوی تلویزیون و شکلک در میاوردم شاید توی آینه دیده بشم!!!
در این حد خلاقیت داشتما!!!
دیوونه هم خودتی!!!
تازه الان دانشجو هم هستمO_O

گودزیلامون رفته قندای تو قندونو رو گلدونمون خالی کرده بعدم رفته روش چایی ریخته. بهش میگم داری چی کار میکنی؟ میگه دارم به قندا چایی میدم تو گلدون درخت قند در بیاد
من
کارخونه قند سازی
گودزیلامون 

 



تاريخ : پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:, | 21:25 | نويسنده : آتریسا |

 

چشام بسته یعنی صبح شده یه روز تازه یعنی صبح شده

چقدر خوبه حتی فکرش من و می سازه یعنی صبح شده

من هر شب که می خوابم انگار که یه چیزی کمه

صبحت جیبم نیست یه جای خالی تو قلبمه

یه جای خالی که پر میشه با لبخند با عشق

یه حس و حالی که نزدیکه از اینجا تا عشق

دوست دارم عاشق شم یکی بی قرارم باشه

به این امید بیدار شم شاید امروز بی دار شه

دوست دارم عاشق شم یکی بی قرارم باشه

به این امید بیدار شم شاید امروز بی دار شه

♫♫♫♫♫♫

 

 

♫♫♫♫♫♫

اگه هر روز به یادت روز و آغاز کنم

 

من خسته می تونم با تو پرواز کنم

 

اگه یه نیم نگاهی به من لالکنی

همه دنیا رو می تونم پر آواز کنم

پر آواز

دوست دارم عاشق شم یکی بی قرارم باشه

به این امید بیدار شم شاید امروز بی دار شه

دوست دارم عاشق شم یکی بی قرارم باشه

به این امید بیدار شم شاید امروز بی دار شه

 

 

 



تاريخ : چهار شنبه 7 اسفند 1392برچسب:, | 22:3 | نويسنده : آتریسا |

  امروز روز تولد برادر زادمه...

خیلی دوسش دارم

تازه امروز چشمش رو به این دنیا باز کرده

 تولد هر کسی که تو این روز هست رو تبریک میگم


آموخته ام که وقتی ناامید میشوم ، خداوند با تمام عظمتش ناراحت میشود

و عاشقانه انتظار میکشد که به رحمتش امیدوار شوم . . .

 

خدایا خیلی دوستت دارم



تاريخ : دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:, | 19:15 | نويسنده : آتریسا |

 قول داده اَم
گاهی
فانوس یادت را
میان این کوچه ها بی چراغ و بی چلچله، روشن کنم
خیالت راحت! من همان منم؛
هنوز هم در این شَبهای بی خواب و بی خاطره
میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم
اما به هیچ سِتاره‌ی دیگری سلام نخواهم کرد
خیالت راحت!



تاريخ : شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, | 21:0 | نويسنده : آتریسا |

 دعای معرفت

اللهم عرّفنی نفسک فانک ان لم تعرّفنی نفسک لم اعرف نبیک

اللّهم عرّفنی نبیک فانک ان لم تعرّفنی نبیک لم اعرف حجتک

اللهم عرّفنی حجتک فانک ان لم تعرّفنی حجتک ضللت عن دینی

 

"پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، نمیتوانم پیغمبرت را بشناسم.

پروردگارا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، نمیتوانم حجت تو را بشناسم.

پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناسانی،

دین خود را از دست میدهم، و گمراه خواهم شد.

 

ارسالی توسط وبلاگ صبح امید

 

sajjad74.loxblog.com



تاريخ : پنج شنبه 1 اسفند 1392برچسب:, | 19:6 | نويسنده : آتریسا |