غنچه از خـــواب پــرید و گلی تازه به دنیـــا آمد

 

  خار خنـــــــدید و بــــــه گل گفـــــــتت :سلام

 

و جوابــی نشنید ...خار رنجــید ولی هیچ نگفت

ساعتـی چند گذشت.. گل چه زیبا شده بود ...

دســـــــــــــت بی رحمــــــی آمــــد نزدیک ...

  گل ســــــــراسیمه ز  وحـــــــشت افســرد ...

  لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید

  صبح فردا که رسیدخار با شبنمی از خـواب پرید

 

 گل صمیمانه بــــــــــــه او گفــــــت : سلام ...

 

 




تاريخ : شنبه 25 آذر 1391برچسب:, | 18:31 | نويسنده : آتریسا |

 سلام!
حال همه‌ی ما خوب است

ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیده‌ام خانه‌ئی خریده‌ام
بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار … هی بخند!
بی‌پرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
یادت می‌آید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نه ری‌را جان
نامه‌ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت می‌نویسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن!

 

خسرو شکیبایی



تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, | 20:9 | نويسنده : آتریسا |

گفتمش دل میخری؟

پرسید چند؟

گفتمش دل مال تو تنها بخند ..

خنده کرد و دل ز دستانم ربود ..

تا به خود باز امدم اورفته بود ..

دل زدستش روی خاک افتاده بود ..

جای پایش روی دل جا مانده بود ...



تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, | 19:2 | نويسنده : آتریسا |

اگر ماه بودم ,به هرجا که بودی

                        سراغ تورا از خدا میگرفتم

اگر سنگ بودم ,به هرجا که بودی

                          سر رهگذار تو جا میگرفتم

اگر ماه بودی ,به هرجا که بودم

                           شبی برلب بام من می نشستی

اگر سنگ بودی ,به هرجا که بودم

                           مرا میشکستی,مرا میشکستی...



تاريخ : دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, | 13:7 | نويسنده : آتریسا |

برف می بارد؛
برف می بارد به روی خار و خارا سنگ.
کوه ها خاموش،
دره ها دلتنگ؛
راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ ...
 
بر نمی شد گر ز بام خانه ها دودی،
یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد،
رد پاها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان،
ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته ی دم سرد؟
آنک، آنک کلبه ای روشن،
روی تپه، رو به روی من ...
 
در گشودندم.
مهربانی ها نمودندم.
زود دانستم، که دور از داستان خشم برف و سوز،
در کنار شعله ی آتش،
قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز:
 
«... گفته بودم زندگی زیباست.
گفته و نا گفته، ای بس نکته ها کاینجاست.
آسمان باز؛
آفتاب زر؛
باغ های گل؛
دشت های بی در و پیکر؛
 
سر برون آوردن گل از درون برف؛
تاب نرم رقص ماهی در بلور آب؛
بوی عطر خاک باران خورده در کهسار؛
خواب گندم زارها در چشمه ی مهتاب؛
آمدن، رفتن، دویدن؛
عشق ورزیدن؛
در غم انسان نشستن؛
پا به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن؛
 

 

ادامه شعر در ادامه مطلب

 

شعر از منظومه ارش کمانگیر سروده سیاوش کسرائی



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 11 آذر 1391برچسب:, | 22:33 | نويسنده : آتریسا |

شامگاه عاشورا، آسمان تمام ستاره*های خود را می*گرید و بدین

فرجام، قطره اشک درشتی از خون، از گوشه پلک آسمان به بیرون

می*لغزد. خورشید، آغاز دهمین روز از ماه محرم 61 هجری را

اعلام می*کند....



تاريخ : یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:, | 13:29 | نويسنده : آتریسا |

آن حسينى که شرف يافته دين از شرفش
سر و جان داد ز کف تا نرود دين ز کفش
هدف تير بلا ساخت على اصغر خويش
تا که سرمشق بگيرد بشر از اين هدفش



تاريخ : یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:, | 13:26 | نويسنده : آتریسا |

ماه محرم شروع شده


من فرض بر این میگذارم که به واسطه همه گناهان ریز و درشتمان


توفیق بجا آوردن نماز و تلاوت قرآن و عزاداری کردن را از دست بدهیم


ولی بهتر یک عملی رو از دست ندیم و اون شکستن بت

غرورمون با دعای صادقانه برای همه مخلوقات خداوند هست


شاید به همین واسطه خداوند انجام نداده های ما را جزء پذیرفته شده ها قرار دهد


توجه داشته باشید که اسلام ضعیف ترین افراد را کسانی دانسته که از دعا کردن عاجزند

 

**الهم عجل لولیک الفرج**



تاريخ : چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, | 11:58 | نويسنده : آتریسا |

 

امروز سالگرد فوت یکی از دوستامه

برای شادی روحش صلوات بفرستید

ممنون



تاريخ : چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:, | 11:52 | نويسنده : آتریسا |