من دارم دق میکنم

اصلا مهم نیست

دارم هق هق میکنم

اصلا مهم نیست

دیدی دیوونه شدم ،این سهم من شد

بذار باشم تو خودم

اصلا مهم نیست...

 

دق کردما..

تاريخ : سه شنبه 31 فروردين 1395برچسب:, | 18:25 | نويسنده : آتریسا |

 حرفای در گوشی اون همه بازی ها و خنده ها رو یادته
ساعتا خیره به هم فقط فکر به آینده رو یادته
چی بود و چی شد کی باختو کی برد

همه چیو خراب کردی سر حرفای پوچ و بی خود

تو ….. چه راحت بد شدی از کنارم رد شدی
تو .. دیگه عاشق نستی اون ادم سابق نیستی
اما دلم واست تنگ میشه
آره بازم دلم تنگ میشه
با اینکه هیچی نیست مثل همیشه
با اینکه دیگه نیستم من پیشت
اما دلم واست تنگ میشه
دلم تنگ میشه
ههه ههههی
یخ زد اون عشقی که ببین ما بود
پر زد خوشبتی از رو شونه هامون
قلبت سیاه عمرم تباه شد
عشقت سراب شد حالم خراب شد
تو …. تویه بی راهه رفتی سمتی که اشتباه رفتی
تو .. دیگه کشتی فردامو گرفتی ازم دنیامو
اما دلم واست تنگ میشه
آره بازم دلم تنگ میشه
با اینکه هیچی نیست مثل همیشه
با اینکه دیگه نیستم من پیشت
اما دلم واست تنگ میشه
دلم تنگ میشه

 

ههه ههههی
 
 
اما دلم واسش تنگ میشه...


تاريخ : یک شنبه 29 فروردين 1395برچسب:, | 18:53 | نويسنده : آتریسا |

 اگه اون که کنارته ، تو رو بیشتر از من می خواد

اگه با همون راحتی ، اگه باهات راه میاد

اگه روزگار بد ، تو رو ازم گرفته

اگه خاطرات خوبمون ، از خاطرم نرفته

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی

از همون روزای اول میدونستم نمی مونی

میدونستم نمیتونی عشقو تو چشام بخونی

از همون روزای اول دل تو با دیگری بود

کاش همیشه پات بمونه اون که عشق بهتری بود

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی

حتی از خاطره هامون جدا شی

 

دوست دارم هر وقت خواستم متن بذارم ببینم چه اهنگی داره تو ذهنم پلی میشه اونو بذارم

کسی که سر نمیزنه میشه دلخوشی خودم!

بالاخره هرکسی یک جوری خاطراتشو مرور میکنه

یک روز شلوغ دیگه رو تجربه کردیم , این به کنار فردا شلوغتر از امروزه

یک دعا میکنم اگر این متن رو خوندین تو دلتونم شد بگین آمین

ان شا الله همه مریضا شفا پیدا کنن  (الهی آمین)

نه واسه کار خودم, اخه ادم یک تحملی داره دیگه, کم کم داره واسم سخت میشه مریض سوخته ببینم

امیدوارم کسی نسوزه و مریض نشه دیگه



تاريخ : سه شنبه 24 فروردين 1395برچسب:, | 20:6 | نويسنده : آتریسا |

 پر شدیم از انواع و اقسام برنامه ها و گوشی های هوشمند ..

همینایی که شدن نماینده ی تمام دوست ها و دوستی ها

و شیرینیِ اون چایی عصرونه و بحث های دل چسبی که بهونه ای میشد واسه خندیدن کنار هم ..

تموم اوقات فراقت شده ، خوندن پست های جدایی

و غافل از آدمایی که میخوان کنارمون باشن ..

طعنه .. تیکه و پست و متنِ طعنه آمیز ..

عشق ها و دوستی هایی که بندَن به دیر و زود جواب دادنِ پیام ها .. دروغین!

خوندن متنایی از موضوعاتِ عاشقانه ابتدایی و تکراری

که حتی نمیتونی به ظاهر ازشون تعریف کنی .. !

اوج ناراحتی و دعواها شده آواتار های تکست دار با یه لبخند طعنه دار .. :)

یا هم last seen recently .. !

دیگه هیچ‌کس بلد نیست حرف بزنه!

براي تمامِ حس ها استیکر ساختن!

کسی نمیگه دوستت دارم!

آخه اینجا پره از قلبای رنگي رنگي ..

کسی به کسی زنگ نمیزنه!

سر نمیزنه ..

آخه چندتا کلمـه تایپ کردن راحت تره!

 

این متن یک واقعیته که هممون داریم انکار میکنیم..



تاريخ : یک شنبه 22 فروردين 1395برچسب:, | 22:25 | نويسنده : آتریسا |

 


هر کی اومد جاتو بگیره من گفتم نه

وقتی تو اینجایی وقتی با تو جفتم من

دنیا مال ما دوتاس وقتی تو اینجایی

اینا واقعیه رویا نیست...


لبخند نازت وابستم کرد انگاری

ا نگات معلومه چه حس به من دادی

دیگه مثل ما دوتا هیچ جای دنیا نیس

اینا واقعیه رویا نیس...


روانی بهت مریضم بی هوا از رو غریزم

اگه تو از من دور شی یه تنه شهرو بهم میریزم

اسممو داد بزن بگو هنوز با منی

حتی اگه ازم دورشی ازم دل نمیکنی



حس خوبیه وقتی بعد یک مدت طولانی سر میزنی به یک دفتر خاطرات قدیمی
خاطره جشن , و کار اموزیم رو که دیدم کلی خندیدم چقد الکی خوش بودیم!!
حالا...
الان بعد اون مدتی که نبودم ,دارم تو بخش جراحی سوختگی کار میکنم, یکی از سخت ترین جاهای ممکن
چقدر روزی که اسمم در اومد خوشحال شدم و چقد روزی که افتادم سوختگی ناراحت..
اما الان میبینم شاید از نظر روحی و شرایط کاری سخته اما از نظر پرسنل در کل خوبه
اونقدری که بچه های ما باهم خوبن جای دیگه نیستن
خب جای شکرش باقیه
بهارمم که داره شوهر میکنه ,اینم سخته اما هیچ راهی جز پذیرش وجود نداره
خاطرات قدیمی باید همونجا بمونن که گاهی بشه باهاشون خندید هرچند گریه باهاشون بیشتر دیده میشه..

امیدوارم هرکسی این متن ها رو میخونه و وقت گذاشته به بلاگم سر بزنه همیشه سلامت باشه



تاريخ : یک شنبه 22 فروردين 1395برچسب:, | 1:46 | نويسنده : آتریسا |

روزای سخته نبودن با تو، خلاء امید و تجربه کردم
داغ دلم که بی تو تازه می شد، هم نفسم شد سایه ی سردم
تورو می دیدم از اون ور ابر ها، که می خوای سر سری از من رد شی
آسمون و بی تو خط خطی کردم، چه جوری می تونی اینقده بد شی
چه جوری می تونی اینقده بد شی
سکوت قلبت و بشکن و برگرد، نزار این فاصله بیشتر از این شه
نمی خوام مثل گذشته که رفتی، دوباره آخر قصه همین شه
سکوت قلبت و بشکن و برگرد، نزار این فاصله بیشتر از این شه
نمی خوام مثل گذشته که رفتی، دوباره آخر قصه همین شه
روزای سخته نبودن با تو، دور نبودنت و خط کشیدم
تازه میفهمم اشتباهم این بود، چهره ی عشقم و غلط کشیدم
عشق تو دار و نداره دلم بود، اومدی دار و ندارم و بردی
بیا سکوتت و بشکن و برگرد، که هنوزم تو دل من نمردی
که هنوزم تو دل من نمردی
سکوت قلبت و بشکن و برگرد، نزار این فاصله بیشتر از این شه
نمی خوام مثل گذشته که رفتی، دوباره آخر قصه همین شه

 

 

 

چقدر دلم واسه بلاگم تنگ شده بود

وقتی باز شد باورم نمیشد

واااااااای

خیلی وقته نبودم!!! خخخ هیشکیم یادی از من نکرد



تاريخ : شنبه 21 فروردين 1395برچسب:, | 15:50 | نويسنده : آتریسا |