پاییز مرا عاشق میکند.
باران عاشقتر..
بیاندیش باران پاییزی با من چه میکند...



تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:, | 19:36 | نويسنده : آتریسا |

 

 داغ دلم داره تازه میشه / قراره بازم ببینمش

 

فکر نکنم طاقت بیارم / این دفعه میمیرم از غمش 

 

داغ دلم داره تازه میشه / قراره بازم ببینمش

 

فکر نکنم طاقت بیارم / این دفعه میمیرم از غمش

 

همون که رفتو دلمو شکست / رفتو رو اشکام چشاشو بست

 

همون که دلتنگشم همش 

 

داغ دلم داره تازه میشه

 

داغ دلم داره تازه میشه

 

داغ دلم داره تازه میشه

 

داغ دلم داره تازه میشه

 

بازم چه خوابی دیده برام / چه نقشه ای باز کشیده برام 

 

قراره باز چی سرم بیاد / این دفعه از جونم چی می خواد 

 

داغ دلم داره تازه میشه / خاطره هاش یادم نمیره 

 

میترسم اینبار ببینمش دوباره دستامو بگیره 

 

دوباره دستامو بگیره

 

داغ دلم داره تازه میشه / قراره بازم ببینمش

 

فکر نکنم طاقت بیارم / این دفعه میمیرم از غمش

 

همون که رفتو دلمو شکست / رفتو رو اشکام چشاشو بست

 

همون که دلتنگشم همش 

 

داغ دلم داره تازه میشه

 

داغ دلم داره تازه میشه

 

داغ دلم داره تازه میشه

 

داغ دلم داره تازه میشه



تاريخ : یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:, | 22:3 | نويسنده : آتریسا |

 چراگرفته دلت.... مثل آنکه تنهایی....
چقدرهم تنها....
خیال میکنم... دچار آن رگ پنهان رنگهاهستی...
دچاریعنی عاشق..
وفکرکن که چه تنهاست...
اگرماهی کوچک... دچار آبی دریایی بیکران باشد...
همیشه فاصله ای هست
دچاربایدبود...



تاريخ : شنبه 27 مهر 1392برچسب:, | 17:42 | نويسنده : آتریسا |

 دختره تو دانشگاه یه دستشو لاک آبی پررنگ زده...
یکی رو اصن لاک نزده!!!
ازش میپرسم مد جدیده؟
میگه نه، با این دست کارت دانشجوییم رو میدم دست حراست...



تاريخ : چهار شنبه 24 مهر 1392برچسب:, | 15:42 | نويسنده : آتریسا |

خانومای محترم در جریان باشید:

 به خدا پارک دوبل اصلا سخت نیست...
فقط کافیه حواستون به
جدول و
تیر چراغ برق و
ماشین پشتی و
ماشین جلویی و
دسته برف پاک کن و
روسریتون و
کفش پاشنه بلندو
ناخون مصنوعی و
کلاچ و
ترمزو
گازو
فرمونو
پسر همسایه که داره بهتون میخنده باشید!!!



تاريخ : جمعه 19 مهر 1392برچسب:, | 19:15 | نويسنده : آتریسا |

 اینای که باهدفون توگوش میرن بخوابن، اینا رویای براشون نمونده که قبل ازخواب بهش فک کنن اینا تنهان..



تاريخ : پنج شنبه 18 مهر 1392برچسب:, | 20:50 | نويسنده : آتریسا |

 و من هنوز عاشقم،

آنقدر که می توانم هر شب بدون آنکه خوابم بگیرد
، از اول تا آخر بی وفایی هایت
را بشمارم و دست آخر همه را فراموش کنم!


تاريخ : یک شنبه 14 مهر 1392برچسب:, | 21:36 | نويسنده : آتریسا |

 تلویزیون داره میگه:
جوونا باید مسیر زندگیشونو مشخص کنن تا موفق بشن...

 

باور کنید مشخصه:

مسیرشون مشخصه دیگه...
اینترنت.. آشپزخونه...
اینترنت... دستشویی...
اینترنت... تخت خواب...!!!


معلم به شاگرداش گفت :بچه ها بیاید بریم برای اومدن بارون دعا کنیم.
بچه ها گفتن :دعای ما که برآورده نمی شه.
معلم می گه :چرا، دعاهای شما برآورده میشه شما بچه این دلتون پاکه!.
بچه هاگفتن :اگه دعای ما برآورده می شد، شما الان مُرده بودی!
اصن یه وضی



مامانم باهام لج کرده میگه از بس هر دختری نشونت دادیم یه ایرادی گرفتی
اگه دختر مورد علاقت پیدا شد اسید میپاشم روش!
منو میگی :|
اصن ی وضی



تاريخ : جمعه 12 مهر 1392برچسب:, | 19:26 | نويسنده : آتریسا |

 هیچ فکرنمی کردم
به جرم عاشقی اینگونه مجازات شوم
دیگر کسی به سراغم نخواهد آمد
قلبم شتابان میزند
شمارش معکوس برای انفجاردرسینه ام
ومن
تنهایی خود رادر آغوش میکشم
تنهاماندم



تاريخ : چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:, | 12:37 | نويسنده : آتریسا |

 حاضری ۱۰ سال از عمرت کم بشه ولی به کسی که دوسش داری برسی؟

جواب بدید حتماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا



تاريخ : دو شنبه 8 مهر 1392برچسب:, | 20:40 | نويسنده : آتریسا |

 وقتی که تموم احساس دلتنگیت را با یک " به من چه " پاسخ میگیری " به کسی چه " که چقدر تنهایی!!!!



تاريخ : شنبه 6 مهر 1392برچسب:, | 23:31 | نويسنده : آتریسا |

 یادت ای دوست بخیر..
جای من یک دل سیر، چشم درآینه اندازو بگو:
بهترینم!
ای دوست!
یادگاردیروز!
دل من سیربرایت تنگ است..



تاريخ : جمعه 5 مهر 1392برچسب:, | 20:42 | نويسنده : آتریسا |

 
اولین روز بارانی را به خاطر داری ؟
غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و 
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم .. 
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم 
سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود .
و سومین روز چطور ؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری 
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد.
و چند روز پیش را چطور ؟به خاطر داری ؟
که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی 
چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم…
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو



تاريخ : سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, | 16:24 | نويسنده : آتریسا |