خسته شدم بس که شعر گذاشتم

ای بابا مگه خودم دل ندارم؟

کسی هم اعتراض نمیکنه که سپنتا اینا چیه مینویسی

خسته شدم

والیبالمون که دیروز بازیو به روسیه واگذار کرده

منم که از مسابقات داخل کشوری جاموندم

ترم تابستونی هم که ندارم بخوام درس بخونم

حوصله ام ته دیگ گرفته( اشپزی هم یاد ندارم!!!)

یه تیکه از شعر قدیمی که خودم گفتم رو مینویسم

دوست داشتید نظر بذارید تا بقه اش رو هم بنویسم

لیاقت عشق منو نداشتی

رفتی اخر منو تنها گذاشتی

حتی غرورمو برات شکستم

اما یه ذره منو دوس نداشتی

نظرات شما عزیزان:

ملی

ساعت2:26---12 شهريور 1392

اخه من به توچی بگم این چه شعرایی که می ذاری افسردگی گرفتم رفت ادم میگه تو سی سی یو وارد میشه بابا

دسپینا

ساعت17:21---6 شهريور 1392

[وب سایت]

وقتی که نیستی …



با دیدن هر صحنه عاشقانه ای احساس یک پرانتز را دارم



که همه ی اتفاقات خوب خارج از آن می افتد




پاسخ: like

شهرزاد

ساعت13:48---6 شهريور 1392

شعر خوبیه،ولی نمیشه که آدم همش دنبال عشق و عاشقی باشه!!

اون مطلب رو هم اگه صبر می کردی تا کد موس تموم شه میشد کپی کرد!!

راستی ممنون که سر میزنی!!
پاسخ:mamnun az nazaret

fahimeh

ساعت13:00---6 شهريور 1392

[وب سایت]

ميدانے...

بعضے ها را هرچه بخوانے...

خسته نمے شوے...!

بعضے ها را هر چه گوش کنے...

عادت نمے شوند...!

بعضے ها هر چه تکرار شوند...

باز بکر و دست نخورده اند...!

ديده اے...؟

شنيده اے...؟

يک کلام : بعضے ها بينهايت اند


پاسخ:ممنون زیباست

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: