روزگار نبودنت را برایم دیکته میکند و نمره من باز میشود "صفر" هیچ وقت نبودنت را یاد نمیگیرم...
کنارم که هستی
زمان هم مثل من دستپاچه میشود
عقربه ها دوتا یکی میپرند
اما همین که میروی
تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم
جانم را میگیرند ثانیه های
بی تو...
یادش بخیر...
زمان دبستان :یه سوال هم غلط ندارم.
راهنمایی :یه غلط دارم.
دبیرستان :یکی رو درست نوشتم.
دانشگاه :فکر کنم یکی از سوالا رو فهمیدم چی بود.
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
... ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ
نه مثل جبر...
نه مثل هندسه...!
نه ﻣﺜﻞ ۱ منهای ۱
ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ۰ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ
مثل نیمکت آخر...
زنگ آخر...
ﻭ ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ.. ﻣﺪﺍﻡ ﺭﻭﯼ ﭼﻮﺏ ﺣﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩ
مرا یاد بگیر....!
شب خوابیدی توی تختت هی قل میخوری...
بعدگوشیتو برمیداری و مینویسی (خوابم نمیبره)
سرد میشی،
بغض میشی،
خورد میشی،
وقتی میبینی هیچ کسیو نداری که اینو واسش بفرستی...!
بانو...!
اگر گریه نمیکنم! فکر نکن از سنگم!
من مَردم، قدم زدنم از گریه کردنم دردناک تر است...!
پ.ن:شبیه کفشای خودمه!!!!
خسته شدم بس که شعر گذاشتم
ای بابا مگه خودم دل ندارم؟
کسی هم اعتراض نمیکنه که سپنتا اینا چیه مینویسی
خسته شدم
والیبالمون که دیروز بازیو به روسیه واگذار کرده
منم که از مسابقات داخل کشوری جاموندم
ترم تابستونی هم که ندارم بخوام درس بخونم
حوصله ام ته دیگ گرفته( اشپزی هم یاد ندارم!!!)
یه تیکه از شعر قدیمی که خودم گفتم رو مینویسم
دوست داشتید نظر بذارید تا بقه اش رو هم بنویسم
لیاقت عشق منو نداشتی
رفتی اخر منو تنها گذاشتی
حتی غرورمو برات شکستم
اما یه ذره منو دوس نداشتی
*تو*
به افتادن من درخیابان خندیدی
ومن همه حواسم
به چشمان مردم شهر بود
که عاشق خنده ات نشوند...
من آنچه را احساس باید کرد
یا از نگاه دوست باید خواند
هرگز نمی پرسم
هرگز نمی پرسم که :آیا دوستم داری؟
قلب من و چشم تو می گوید به من :آری
(فریدون مشیری)
بازی تمام شد...
تو بردی...
حالا نقابت را بردار!
بگذار ببینم، زندگی ام را
به که باختم....!
مثل ِ دبستان که برای ِ حساب کردن...
کوچک ها را با دست می شمردیم
و بزرگ ها را توی ِ دل ِ مان نگه می داشتیم...
برای ِ گفتن ِ دل تنگی ام
فقط باید بگویَم :دل َم...،
باقی اش را توی ِ دل َم نگه دارم..... "
به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من
می خواهم این زخم همیشه تازه بماند...
ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﺍﺯ ﭘﺎﻱ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﭘﺎﺷﻢ...
ﻭﻟﻲ ﭘﺎﺷﺪﻧﻢ ﻧﻤﻴﺎﺩ...
ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻨﻮ ﺑﭙﺎﺷﻮﻥ!!!...
پ.ن
اهنگ خاطره رو پیدا نکردم
پیداش کنم حتما میذارمش
دردناکترین جدایی ها آنهایی هستند که...
نه کسی گفت چرا...
و نه کسی فهمید چرا...
اگر دلت گرفت منت زمین را نکش
راه اسمان باز است پر بکش
او همیشه اغوشش باز است نگفته تو را میخواند
اگر هیچ کس نیست خدا که هست.........
پ.ن
پیش به سوی پرواز
تو اگر دلگیری
لحظه ای چشم ببند
اندکی اشک بریز
و بخوان نام مرا
به تو من نزدیکم
نام من یزدان است
لقبم ایزد پاک
تو مرا زمزمه کن
خواهم آمد سویت
بی صدا یادم کن
یا که فریادم کن
که منم منتظر فریادت...
خدایا دوستت دارم
8 شوال...
روز تخریب قبور بقیع...
دیر پستشو گذاشتم اما همین الانم که دارم مینویسم خیلی ناراحتم
چرا این کارو کردن...
الانم که دور بقیع دیوار کشیدن..
اونایی که رفتن میدونن اونجا چقد غریبه..چقدر سوز داره...
صبحای زود, دم نماز, اینقد این قبرستان قشنگه که نمیشه توصیفش کرد...
**الهم عجل لولیک الفرج**
هی فلانی
اگر بمانی با عاشقانه هایم به استقبالت می ایم و اگر نه...
با دعای خیر بدرقه ات میکنم.....به سلامت...
من احل التماس نیستم...
باد...
ورقه های دفتر شعرم را
با خود برد..
فردا
تمام شهر
عاشقت میشوند...!
همیشه دقیقآ وقتی پُر از حرفی
وقتی بغض میکُنی
وقتی دآغونی
وقتی دلِت شکسته
دقیقا همین وقتآ
انقدر حرف دآری که فقط میتونی بگی:
"بیخیال"